معنی مدل و الگو
حل جدول
واژه پیشنهادی
فرهنگ عمید
سبک یا شیوۀ ساختن چیزی: مدل ماشین، مدل خانه،
طرح یا نمونهای که چیزی را از روی آن میسازند، الگو،
فرد یا شخصی که در تهیۀ یک اثر هنری، به عنوان الگو به کار گرفته شود،
شخصی که از چهره یا اندام او، در کارهای هنری، آموزشی، و تبلیغاتی استفاده شود،
لغت نامه دهخدا
الگو. [اُ] (اِ) روبُر. مُدِل. || سرمشق. مُقتَدی ̍. اُسوَه. قدوه. مثال. نمونه.
مدل
مدل. [م ِ] (ع ص) مرد باریک اندام کم گوشت. (منتهی الارب). خفی الشخص قلیل اللحم. (متن اللغه). || مَدل. رجوع به مدل شود.
مدل. [م ُ دِ] (فرانسوی، اِ) الگو. نمونه. (یادداشت مؤلف). سرمشق. (فرهنگ فارسی معین). || کتاب نقاشی که در مدارس دانش آموزان از روی آن طراحی و نقاشی کنند. || هر چیز و هرکس اعم از مجسمه و انسان و غیره که در برابر هنرمند قرار گیرد تا از روی آن نقاشی کند و یا مجسمه بسازد. (فرهنگ فارسی معین).
مترادف و متضاد زبان فارسی
فرهنگ واژههای فارسی سره
الگو
فرهنگ فارسی هوشیار
الگو، نمونه، سرمشق
فرهنگ معین
نمونه، سرمشق، الگو، هر چیز و هر کس اعم از مجسمه و انسان و غیره که در برابر هنرمند قرار گیرد تا از روی آن نقاشی کند یا مجسمه بسازد. [خوانش: (مُ دِ) [فر.] (اِ.)]
معادل ابجد
137